علیرضا جونمعلیرضا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

دونه سیب

خنده هات

پسر گلم از وقتی وارد 3 ماهگی شدی تازه تازه داری می خندی و صداهای اَووو در میاری این روزا مشغول خونه تکونی هستم 2 روزش رو خیلی پسر خوبی بودی کمک کردی مامان تمیز کنه دیوارا رو اینجا دارم باهات بازی می کنم و تو می خندی به مامان 66 روزته   ...
24 اسفند 1392

دو ماهگی پسرم

14 اسفند دو ماهت شد عشق من ولی به خاطر اینکه واکسن زده بودی و بی قراری می کردی من 2 روز دیرتر برات تولد دو ماهگی تو گرفتم که خونه ی مامان بزرگ اینا بودیم عمه محدثه هم با پسر خوشگلش اومده بود اینم عکسات اینم پسر عمه که پشه ها خوردنش از بس شیرینه اینجا حسابی کلافه شدی   ...
24 اسفند 1392

اندر احوالات این روزها

سلام علیرضای مامان-9 اسفند 1392 الان که دارم این مطلب رو برات می نویسم تو، تو خواب ناز هستی این روزها حال خوبی نداری همش نق نق می کنی بی دلیل گریه می کنی رو زمین نمی مونی همش 5 دقیقه اونم اگه خیلی سرحال باشی. سه شنبه 6 اسفند بردیمت پیش یه خانوم دکتر آخه تا شیر می خوردی یا دارویی می خوردی سینه ات خس خس می کرد .خانوم دکتر معاینه ات کرد گفت احتمالا رفلاکس داره سریع ببرید سونوگرافی.ما هم رفتیم سونوگرافی تا دیدیم بله رفلاکس داری اونم از نوع شدید. داروهات رو هم گرفتیم و برگشتیم مطب خانوم دکتر ، دستور داروها رو بهمون داد و الان 3 روزه که داریم بهت دارو میدیم خدا کنه خوب بشی آخه همش شیر برمیگرده تو حلقت و تو رو از خواب نا...
9 اسفند 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دونه سیب می باشد